ايران ويج

متن مرتبط با «Tehran» در سایت ايران ويج نوشته شده است

كمي بخود بياييم

  • در اينجا مي خواهم مطلبي ياد آوري كنم كه شايد خيلي از هموطنانم در شهرهاي بزرگ بويژه تهران با آن مواجه اند و آن مشكل پارك ماشين ها نزديك پاركينگ منازل است . مثلا ديروز كه همسرم از اداره به خانه برگشته بود نتوانسته بود ماشين را به پارگينك منتقل كنند و مجبور شده بود كه در كوچه پارك كند و جرات هم نداشت كه آن را جابجا كند و براي خريد به مغازه و يا ميدان تره بار برود كه مبادا آنجاي پارك هم اشغال شود ، شب هم هرچه منتظر مانديم كه شايد ماشين از دم پل منزل جابجا بشود خبري نشد تا اينكه بعد از جستجو سرانجام فهميديم كه همسايه روبرويي با اينكه جلو منزلش جا براي پارك وجود داشت ، ماشينش را دم پل پاركينگ ما پارك كند و هنگامي هم كه خواستيم كه ماشين را جابجا كند بسيار عصباني شد گويا حق با  ايشان است . متاسفانه در و همسايه ها اين روزها كمتر رعايت حقوق هم را مي كنند در حالي كه با كمي انصاف انساني نه انصاف مسلماني  و كمي خود را به جاي ديگران گذاشتن خيلي مسايل قابل حل است . به اميد آنكه اين مسايل جزيي كه گاهي منجر به مسايل و معضلات مي شود با كمي رعايت از سوي همشهريان حل شود ، بياييم كمي بخود بياييم بياييد كمي خودمان را جاي ديگران بگذاريم.     ,پارك ماشين, همسايه, تهران , مزاحمت ها, مسايل و معضلات شهري,كوچه و خيابان ,پاركينگ#neighbors#parking#streets#problems of the city#Tehran#汽车#Car park ...ادامه مطلب

  • نگاهي به گذشته

  • من ( بهرام پيشگير ) در يكي از روستاهاي حاشيه كوير طبس متولد شدم پدرم به شغل كشاورزي و دامداري همزمان باهم مشغول بود كوههاي حاشيه كوير و گياهان و گلهاي بهاري آن در آن روزها خاطرات شيرني را به ذهنم متبادر مي كرد هنوز كودكي بيش نبودم كه پدرم به دليل غم از دست دادن برادرم در يك حادثه در هنگام خدمت سربازي ترجيح داد كه ترك وطن كرده و راهي ديار ديگري شود ، شايد بشود با اين سفر ياد و خاطرات فرزندش را كمي فراموش كند. دوران ابتدايي و راهنمايي را در مدارس روستاي شهرآباد از توابع كاشمر سپري كردم و بعد براي اتمام دوره دبيرستان در شهر بردسكن از توابع كاشمر مشغول درس خواندن شدم . دوران دبيرستان يكي از بياد مانده ترين دوران است مجبور شدم كه خانه اي اجاره و با دوستان و همكلاسي ها درس خواندن را تجربه كنيم راهي بوستانها و تپه هاي اطراف بردسكن و درس خواندن در طبيعت را تجربه كرديم. در سال 1368 وارد دانشگاه شهيد بهشتي تهران در رشته تاريخ شدم . دوران دانشگاه شهيد بهشتي يكي از بهترين دوران زندگيم بود فضاي دانشگاه اساتيدي كه بيشتر دوست و برادر بودند از جمله جناب آقاي دكتر خلعتبري ، دكتر شعباني و ... و دوستان و همكلاسي ها كه هيچ وقت از ياد و خاطرم نمي رود. يادش بخير بعد از اتمام ليسانس بلافاصله در كارشناسي ارشد تاريخ با رتبه 6 قبول شدم. يادم نمي رود يك روز كه جناب آقاي دكتر مصدق وارد كلاس شد و گفت پيشگير كيست گفتم من ، بلافاصله همكلاسي ها گفتند كه فوق ليسانس قبول شده ، گفت عالي هست بعد از آن وقت با دكتر مصدق بيشتر آشنا شدم او فردي دلسوز و طرفدار ايده و عقايد جديد بود دوست داشت كه تاريخ را با روش ديگر جستجو كرد بايد با ديد جديدي نگريست بايد چيزي غير از آنچه استاد مي گويد ديد و نوشت. فوق ليسانسم عليرغم اينكه در همه دانشگاهها قبول شده بودم به پيروي از دوست عزيزم جناب آقاي دكتر اسماعيل حسن زاده موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي ( پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي را انتخاب كردم ) در هنگام دانشجويي يك سالي در موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايرا ن به صورت ساعتي همكاري كردم اين دوران هميشه در خاطرم بوده و هست و خواهد بود . بويژه استاد عزيزم جناب آقاي دكتر عبدالحسين نوايي كه بسياري نكات از او آموختم يادش بخير و روحش جاودانه باد.     ,بهرام پيشگير,خاطرات،بردسكن،كاشمر،دانشگاه شهيدبهستي،پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي،اسماعيل حسن زاده،مصدق،عبدالحسين نوايي،موسسه مطالعات تاريخ معاصرايران،مصدق،الهيارخلعتبري،زندگينامه#Dr. Khalatbari # history## Kashmar#Bardaskan#Shahid Beheshti University#Dr. Shabani# Dr. Ismail Hassan Zadeh# Tehran ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها